
نیمهی تنش در باتلاق،
نیمهی دیگرش روشن، روبهروی نور سرد یک مانیتور.
نه فریاد میزنه، نه کمک میخواد.
فقط مینویسه...
خط به خط، کدی که شاید نجاتش بده.
شب سرد و خاموشه،
اما ارادهای که توی اون تاریکی میدرخشه،
داره آیندهای رو میسازه که هنوز نیومده.
اینجا جاییه که کسبوکارها متولد میشن؛
نه از آسایش،
از اعماق سختی.
